تنها کلاه، هیبت شاهی نمیدهد
هر دلقکی که تاج گذارد، امیر نیست
باید دلي و نعرهی شیری به سینه داشت
هر عنتری که یال برآرد؛ که شیر نیست
گیرم شغال نعره کشد در شب سیاه
بیچاره گشنه است شجاع و دلير نیست!
تختی که روی گردهی مردم بنا شود
بالین خفت است به والله سرير نيست
مات است شاه، تختهی شطرنج را ببند
دیگر مجال حرکت فیل و وزیر نیست
برچسب : نویسنده : issah66 بازدید : 86