پیچیده است عطر تو در خاطرات من
روحم گلابدانِ دعایش شکسته است
باید به روستای محبت، پناه برد
این شهر ِ شیشهای همه جایش شکسته است
دنیا، پرندهایست که در چشمهای من
بالَش درست مثل صدایش شکسته است
" بی دست و پا تر" از دل کورم ندیدهام
تنها و خسته است، عصایش شکسته است
شعرم شبیه کشتیِ در هم شکستهای
گیج است و بی تو قطبنمایش شکسته است
چندین "شهاب" سنگ زدی بر شبم ولی
این چینی سیاه، کجایش شکسته است؟
برچسب : نویسنده : issah66 بازدید : 97