افشین یداللهی

ساخت وبلاگ
یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت
دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت
پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد
اما مرا به عمق درونم کشید و رفت

یک آسمان ستاره ی آتش گرفته را
بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت



من در سکوت و بغض و شکایت ز سرنوشت


خطی به روی بخت نگونم کشید و رفت



تا از خیال گنگ رهایی رها شوم


بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت


شاید به پاس حرمت ویرانه های عشق


مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت


تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم


رنجی به قدر کوچ کنونم کشید و رفت


دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم


از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت

هر کس قلم به دست بگیرد...
ما را در سایت هر کس قلم به دست بگیرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : issah66 بازدید : 114 تاريخ : شنبه 4 خرداد 1398 ساعت: 18:09